آرشیو از دیدگاه شعرا

زهر طرف به کمان تیر غم زمانه گرفتدل مرا که بسی بود خون، نشانه گرفتچو جد خویش علی سالها به خانه نشاندز دیده ام همه شب اشک دانه دانه گرفتهنوز […]

ادامه ...

کوچه کوچه مدینه لبریز ازعطر و بوی محمّدی شده است به تن شهر باز گشته حیاتغرق در رفت و آمدی شده است دم به دم با دم مسیحائیتمنتشر می کنی […]

ادامه ...

گلزار بقیع مدفنی را کم داشتدر هجر امام شیعیان ماتم داشت می ریخت ز تابوت امام صادق خاکی که مدینه بر سر عالم داشت

ادامه ...

سینه لبریز شد آخر ز شرار جگرممی زنم آب، بر این شعله ز اشک بصرم شب و تنهایی وسجاده و اشک و من و یاربه چه تقصیرشکستند نماز سحرم وقتی […]

ادامه ...

افتاده بـود بـر دل و بر جان شراره‌اتاز مـا سـلام بــر جگـر پـاره‌پـاره‌ات ای مـاه آسمـان ولایـت چـرا مـداممی‌ریخت از دو دیده به دامن ستاره‌ات؟ هر کس نگاه خویش به […]

ادامه ...

حسرت گرفته باز حصار مدینه را غم تیره کرده است، دیار مدینه را آثار حزن فاطمه و غربت علی پُر کرده است گوشه کنار مدینه را در کوچه های شهر […]

ادامه ...

آن که با همت او دین خدا تضمین بودصادق آل رسول و گل باغ دین بود مکتب علم از او قدر و شرف پیدا کردشجر پر ثمر باغ گل یاسین […]

ادامه ...

صادق آل مصطفی رفته از دنیارخت عزا شد بر تن مادرش زهرا واویلتا واویلتا…آه و واویلاای آسمان خون گریه کن در غم صادق عالم شد حسینیه ی ماتم صادقواویلتا واویلتا…آه […]

ادامه ...

پیر مردی،میون کوچه های غربت،میره با یک دل ِ شکستهبه سویِ کاخ ظلمِ اَعدا اون دلِ شب،به پشت مرکبی شبونه،می دَوه و ذکر رو لبهاشناله ی جانسوز یا زهرا(س) آسمون […]

ادامه ...

دلم هواى بقیع دارد و غم صادقعزا گرفته دل من ز ماتم صادق دوباره بیرق مشکى به دست دل گیرمزنم به سینه که آمد محرم صادق سلام من به بقیع […]

ادامه ...