آرشیو از دیدگاه شعرا

ای خوشه ای ز خرمن فیضت تمام علمبا منطق تو اوج گرفته مقام علم پرواز کرده دور سرت مرغ بام علمبرپا به پای کرسی دَرست قیام علم با صد زبان […]

ادامه ...

شعله ها پشت در خانه ی حق برپا شدزنده یکبار دگر داغ غم زهرا شد گویی آتش زدن خانه در اینجا رسم استخانه هایی که در آن نام علی احیا […]

ادامه ...

خورشید کبود و نیلی و مخمل کوبدیدیم تو را چه دیر در سمت غروب در مغرب شانه های ترکان سیاهبی غسل و کفن به روی یک تخته ی چوب روح […]

ادامه ...

از پشت پرده تا مه من آشکار شدماه و فلک ز مِهر رُخَش شرمسار شدخورشید طلعتی است ز نور جمال اوشش آفتاب ازپی او آشکار شدنور ششم، امام ششم، حجّت […]

ادامه ...

باز گرفته دلم برای مدینهباز نشسته دلم به پای مدینه شکر خدا عاشق دیار حبیبمشکر خدا که شدم گدای مدینه بال فرشته است، سایبان قبورشبال فرشته است،خاک پای مدینه در […]

ادامه ...

ادامه ...

فصل غم آمده زمان عزاستکنج سینه شراره ها دارم رخت ماتم به تن نمودم و بازبین چشمم ستاره ها دارم آسمان نگاه غمبارم رنگ و بوی مدینه را دارد هر […]

ادامه ...

کوچه ای تنگ، کوچه ای باریکبی عبا، پای خسته اش بردند یاد آن کوچه بنی هاشمدل شب ، دل شکسته اش بردند

ادامه ...

تو بگو از کدام طایفه ای ؛ که همیشه خدای عاطفه ایلطفها می کنی برای کسی ؛ که برایت نمی کند کاری پس کجایند نافله خوان ها که دل نافله […]

ادامه ...

ای مهر تو بهترین علایقجان ها به زیارت تو شایقما را نبود به جز خیالتیاری خوش و همدمی موافقبیماری روح را دوا نیستجز مهر تو ای طبیب حاذقای نور جمال […]

ادامه ...