آرشیو از دیدگاه شعرا

ادامه ...

حسرت گرفته باز حصار مدینه را غم تیره کرده است، دیار مدینه را آثار حزن فاطمه و غربت علی پُر کرده است گوشه کنار مدینه را در کوچه های شهر […]

ادامه ...

دیده ها تا به ابد در غمتان گریان استاشک روز و شب ما موهبت یزدان است چشم عشاق شده خیره به دستان شماصحن دل منتظر آمدن باران است لاعلاج است […]

ادامه ...

تو بگو از کدام طایفه ای ؛ که همیشه خدای عاطفه ایلطفها می کنی برای کسی ؛ که برایت نمی کند کاری پس کجایند نافله خوان ها که دل نافله […]

ادامه ...

ای وای از این زمونه دلم ز غصه خونهبازم مدینه دلم حزینه یه آه جان سوز از ته سینهبازم یه خونه آتیش گرفته آخه مدینه رسمش همینهباز در سوخته، دیوار […]

ادامه ...

بارها سینه سوزان مرا سوزاندندوقت و بی وقت دل و جان مرا سوزاندند هر شب و نیمه شب آزار دلم میدادنددر خفا قلب پریشان مرا سوزاندند سر سجاده اهانت به […]

ادامه ...

آتش گرفته بار دگر آشیانه اتچون شعله ها گرفته ام امشب بهانه ات هر گوشه ای که مینگرم خاطرات توستاینجا پُر است گوشه به گوشه نشانه ات دیوار و دود […]

ادامه ...

ای خوشه ای ز خرمن فیضت تمام علمبا منطق تو اوج گرفته مقام علم پرواز کرده دور سرت مرغ بام علمبرپا به پای کرسی دَرست قیام علم با صد زبان […]

ادامه ...

یکی از اصحاب نزدیک امام جعفر صادق علیه السلام به نام زید شحّام حکایت کند:روزی به همراه عدّه ای در محضر پربرکت آن حضرت بودیم، یکی از شعراء به نام […]

ادامه ...

ادامه ...